روزهای بیاد ماندنی عید93
امیر رضا اینجا آماده شده برای رفتن به دید وبازدید عید سال93امیررضا همیشه وقتی می خواد جایی بره به خودش خوب میرسه قربونش برم همیشه شیک پوشه از بچگی اینو به خاطر این میگم که یادمه مامانش میگفت واسه امیر محمد یه کت لی خریده بودیم از ترس اینکه امیر محمد اونو نپوشه از صبح زود بیدار میشد واونو تنش می کرد وتا شب هم اونو در نمیاورد
اینم کیک که خاله زکیه برا بچه ها درست کرده بود خاله زکیه معروف به خاله کیک هست چون راست میاد کیک می پزه چپ میاد کیک می پزه یعنی اونقدر کیک درست کرده که واسه خودش استاد شده
اینم یه نمونه از راست وچپ که گفته بودم
اینم از سوغاتی بچه ها که 5 فروردین رفته بودند شمال که موقع برگشتن واسه ما خریده بودند دستشون درد نکنه
این شعله زرد ها دست پخت خودمه روز 7 فروردین بود که منو خواهرم زکیه خونه تنها بودیم به فکر افتادیم که چی درست کنیم یهو من شعله زرد دلم خواست چشمتون روز بد نبینه تمام آشپزخونه رو به هم زدم یه جا کیسه شکر پاره شد وشکرها ریخت رو کابینت اون طرف برنج سر ریزمیشد یه طرف تلفن زنگ میزد خلاصه با این همه مشغله که بیا وخرابکاریها رو درست کن شعله زردمون بد نشد جاتون خالی عکسش رو گذاشتم تا یادگاری بمونه واون قطاب هم که می بینید سوغاتی یزد هست که خاله زهرا برامون آورده بود در ضمن فردای اون روز مادربزرگ با خونواده خاله اینها عازم کربلا بودندخوش به حالشون وزیارتشون قبول باشه الهی که نصیب همه بشه