امیر محمدامیر محمد، تا این لحظه: 19 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 18 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

امیرمحمد و امیررضا نازنین های مامان و بابا

روز پدر مبارک

باز عکس خال ابرو میشم یکصدو ده مرتبه هو میکشم بسکه از عشق علی سرگشته ام عاقلان گویند کافر گشته ام مادرم میگفت ذکر هو بگیر یا علی گو دست بر زانو بگیر یا علی از جا بلندت می کند در دو دنیا سربلندت می کند میلاد مولی الموحدین علی (ع) مبارکباد روز پدر رو اول به پدر خودم وسپس از طرف امیر محمد وامیررضا به باباشون تبریک میگم الهی 100 ساله بشید ...
22 ارديبهشت 1393

خریدهای امیر محمد وامیررضا

مبارکتون باشه گلهای خاله به شادی بپوشید ودست مامان وباباتون درد نکنه که همیشه به فکر آسایش وراحتی شما هستند خدایا خونواده همه مخصوصا خونواده ما رو همیشه سالم نگه دار در پناه خودت آرزوم فقط همینه ...
22 ارديبهشت 1393

کاردستی بچه ها

این کاردستی رو خاله زکیه با کمک بچه ها درست کرده بود مقوا از ظرف شرینی های عید نوروز بود واون خونه ای هم که میبینید از چوب بستنی هایی که امیر محمد برا خاله هاشون گرفته بود درست شده وابرهاش از پنبه هست خلاصه کار زکیه خانومه دیگه  اینم بگم که امیر محمد خیلی دست ودل بازوبخشنده هست خدا حفظش کنه قربونش برم ...
22 ارديبهشت 1393

اومدن خاله اینها از تهران

این دلمه هارو که می بینید دست پخت خاله خدیجه ودختر خاله آمنه هست که برا ناهار درست کرده بودند رسم ما اینه که وقتی اونها میان همه دور هم جمع میشیم خونه مادربزرگ اون روز هم 93/2/8 بود که مهمون مادر بزرگ بودیم وحسابی خوش گذشت ودلمه ها خیلی خوشمزه شده بود دستشون درد نکنه حسابی خجالتمون داده بودند خاله اینها برا همون روز بلیط گرفته بودند چون 5 روزی میشد که اومده بودند وما به خاطر دانشگاه نتونستیم زود ببینیم همدیگه رو چون امتحان میان ترم میدادیم اینو به خاطر این گفتم که یه دل سیر نتونستیم همدیگه رو ببینیم خاله ودختر خاله عزیز وفاطمه کوچولو دلم براتون تنگ میشه به امید دیدار اینم فاطمه کوچولو ...
22 ارديبهشت 1393

روزهای بیاد ماندنی عید93

امیر رضا اینجا آماده شده برای رفتن به دید وبازدید عید سال93 امیررضا همیشه وقتی می خواد جایی بره به خودش خوب میرسه قربونش برم همیشه شیک پوشه از بچگی اینو به خاطر این میگم که یادمه مامانش میگفت واسه امیر محمد یه کت لی خریده بودیم از ترس اینکه امیر محمد اونو نپوشه از صبح زود بیدار میشد واونو تنش می کرد وتا شب هم اونو در نمیاورد اینم کیک که خاله زکیه برا بچه ها درست کرده بود خاله زکیه معروف به خاله کیک هست چون راست میاد کیک می پزه چپ میاد کیک می پزه یعنی اونقدر کیک درست کرده که واسه خودش استاد شده اینم یه نمونه از راست وچپ که گفته بودم اینم از سوغاتی بچه ها که 5 فروردین رفته بودند شمال که موقع برگشتن واسه ما...
22 ارديبهشت 1393

سفره هفت سین سال1393

اینم تخم مرغ رنگیهای عید که خاله زکیه برا بچه ها درست کرده بود اینم سفره هفت سین روز اول عید بچه ها با مامان وبابا رفته بودند خونه مادربزرگ موقع برگشتن دیدند که ما ناهار رو حسابی درست کردیم بچه ها خیلی خوشحال بودند ماهم با شادی اونها شاد میشیم ...
22 ارديبهشت 1393

مکه رفتن آقاجون ومامان جون

سال 1388 بود که ماماوبابا نامشون برا مکه درآومد ودر تاریخ 88/4/3 راهی سرزمین نور ووحی شدند وبه زیارت خانه خدا ورسول اکرم رفتند مامان جون وبابا جون زیارتتون قبول باشه بچه ها کوچیک بودند امیر محمد5ساله وامیررضا4 سال داشت اینم عکسهای اونروزها ساعت 4 صبح بود که رسیدند ودایی ها وخاله ها رفته بودند استقبالشون امیر محمد هم رفته بود ولی امیر رضا رو نبردند یادمه که امیر رضا خیلی گریه کرد مادربزرگ هم یه روز قبل با عمه خونه ما آومده بودند وبرای شام تدارک داشتیم   عکس آقا جون موقع برگشتن از مکه دم در خونه       عکس آقاجون این گلها رو برای مامان جون وباباجون گرفته بود خاله فا...
22 ارديبهشت 1393

آلبوم عکس بچه ها

بابای امیر محمد وامیررضا از ترکیه براشون کت وشلوار خریده بود بچه ها خیلی خوشحال بودند وکت وشلوار رو پوشیده وعکس گرفتند این عکس رو خیلی دوست داریم خیلی طبیعی افتاده امیر محمد وامیر رضا انشاالله دومادیتون امیررضا گل امیر محمد جون   ...
22 ارديبهشت 1393

اولین روز مدرسه رفتن امیر رضا

روزی که امیر رضا بامامان وخاله فاطی راهی مدرسه شدنداون روز روز شکوفه ها بود ودر مدرسشون جشن گرفته بودند وبا گل وشیرینی از بچه ها پذیرایی کردند وسایل بازی آورده بودندکه ماشین سواری بود مدرسه امیر رضا 15خرداد بودامیررضا امیدوارم دانشگاه رفتنت رو ببینیم   حالا عکسهای امیررضا روز اول مدرسه   هوا سرد بود داشت بارون می بارید ...
22 ارديبهشت 1393